شعر در مورد زابل
شعر در مورد زابل ,شعر زابلی,شعر زابلی چک چکی,شعر زابلی کوتاه,شعر زابلی برای عروسی,شعر زابلی خنده دار,شعر زابلی با معنی,شعر زابلی شکیلا,شعر زابلی زیبا,شعر زابلی محمد رضا هدایتی,شعر زابلی سیستانی,شعر زابل,شعر در مورد زابل,متن شعر زابلی,شعر درباره زابل,متن ترانه زابلی,متن شعر های زابلی
در این مطلب سعی کرده ایم حدود 100 شعر از اشعار زیبا را در مورد زابل برای شما تهیه نماییم.برای دیدن این اشعار به ادامه مطلب مراجعه نمایید
رستما برخیز دستانم شکست
روح پاک زابلستانم شکست
رستما زابل زوالستان نبود
سرزمین عشرت مستان نبود
خاک اینجا جانماز عشق بود
زال اینجا همطراز عشق بود
شعر زابلی
من زابلی ام کویر گلدان من است
ان غیرت رستمانه در جان من است
هر چند که چهره ام ترک خورده ولی
صد قافله اشک نذر چشمان من است
شعر زابلی چک چکی
مردم زابل همه ازاده اند
دست به دست پینه بسته داده اند
این سیستان کجاست که از بوی نان ان
دایم معطر است مشام خیالمان
شعر زابلی کوتاه
این سیستان کجاست که تاریخ ملک ماست
نازان به پاسداری جغرافیای ان
رقص توفان نیست این در سرزمین سیستان
بغض تقدیر است که اینک خاک بر سر می کند
شعر زابلی برای عروسی
باد خشم الود می بافد طناب خاک را
دست غم بر گردن فرزند مادر می کند
سیستان زادگه پاک من است اری
این خاک چو جانم به تن است
موطن پاکدلان است اینجا
مهد گردان و یلان است اینجا
شعر زابلی خنده دار
طفل ابر از تشنگی انگشت اتش می مکد
شیر خشک خاک را در شیشه مادر می کند
دایه ی توفان کنار گاهوار سیستان از عطش
مرگی کودک خاک بر سر می کند
شعر زابلی با معنی
یعقوب لیث ای دل تاریخ سیستان
نام تو سبز چو باران به بوستان
درسطر سطر فرهنگ عاشقی هرگز
نخواندم انچه تو خواندی به چشم جان
شعر زابلی شکیلا
یاد ان روزی که دریا زنده بود
شورگزها را گلی از خنده بود
رستم از سهراب کشتن ننگ داشت
پیش دلهامان حنامان رنگ داشت
شعر زابلی زیبا
شب به نیزار دعا سر می زدیم
صبحدم در عشق پر پر می زدیم
بر ضریح لحظه ها گل می شدیم
باغبان زخم زابل می شدیم
شعر زابلی محمد رضا هدایتی
غباری نیست بیتابی کزین حیرتسرا جو شد
بهر کمفرصتی اینجا دماغی داشت بسمل هم
اگر از صفحه آئینه حیرت میشود زابل
توان برداشتن از خاک راهت نقش (بیدل) هم
شعر زابلی سیستانی
بی مقتدای ملت نه کلک و نه کتاب
بی شهسوار زابل نه رخش و نه ستام
او سوره حقایق و من کمتر آیتش
زانم به نامه آیت حق کرده بود نام
شعر زابل
هم به کابل ازو نهیب و خروش
هم به زابل ازو غریو و غرنگ
هم ازو ویله در اراضی روم
هم ازو مویه در نواحی زنگ
شعر در مورد زابل
به شهر آشوبی از زابل درانداز
ز خارا تکیه بر شهناز می کن
نشابور و عراق و اصفهان را
پر از آوازه آن آواز می کن
متن شعر زابلی
هماره تا که بم و زیر چنگ و بربط را
گذر بود به نشابور و زابل و نیریز
به زیر حکم تو بادا مخالفان را سر
ز مرز و بوم هری تا به ساحت خرخیز
شعر درباره زابل
ترا بویه دخت مهراب خاست
دلت راهش سام زابل کجاست
بفرمود تا سنج و هندی درای
به میدان گذارند با کره نای
شعر در مورد زابل
بیشتر بخولنید :